میوه حقیقی

میوه حقیقی
زن و شوهری در حیاط خانه خود درخت سیب بزرگ و تنومندی داشتند. ولی درخت سالها بود که میوه نداده بود و زن و شوهر استفاده ای از آن درخت سیب نبرده بودند. روزی زن به شوهر خود گفت: این درخت سالهاست که میوه نیاورده و فقط جای ما را در حیاط تنگ کرده پس آن را قطع کنیم و به دور بیاندازیم. اما شوهر گفت: نه من فردا درستش می کنم. صبح روز فردا شوهر با یک جعبه پر از سیب های قرمز و تازه به خانه آمد. در یک دست او نردبانی بود و در دست دیگر میخها و چکش. او از نردبان بالا رفت و سیب ها را به درخت میخکوب کرد. برای چند روزی درخت قشنگ به نظر می آمد ولی بعد از مدتی سیب ها پلاسیدند و درخت از حالت اولیه خود هم بدتر شد. این روایت، روایت بعضی از مسیحیان است که از خود میوه ندارند و همواره در صدد آن هستند تا خود را پر میوه نشان دهند. در انجیل یوحنا ۱۵ می خوانیم: من تاک حقیقی هستم و پدر من باغبان است. هر شاخهای در من که میوه نیاورد، آن را دور میسازد و هرچه میوه آرد آن راپاک میکند تا بیشتر میوه آورد. الحال شما بهسبب کلامی که به شما گفتهام پاک هستید. در من بمانید و من در شما. همچنانکه شاخه از خودنمی تواند میوه آورد اگر در تاک نماند، همچنین شما نیز اگر در من نمانید. من تاک هستم و شماشاخهها. آنکه در من میماند و من در او، میوه بسیار میآورد زیرا که جدا از من هیچ نمی توانیدکرد. اگر کسی در من نماند، مثل شاخه بیرون انداخته میشود و میخشکد و آنها را جمع کرده، در آتش میاندازند و سوخته میشود. اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، آنچه خواهیدبطلبید که برای شما خواهد شد. جلال پدر من آشکارا میشود به اینکه میوه بسیار بیاورید وشاگرد من بشوید.
خدمات مکاشفه